دانلود مستقیم فیلم In the Mood for Love2000 در حال و هوای عاشقی با لینک مدیافایر و زیرنویس فارسی
imdb: 8.1/10
کارگردان: وونگ کار وای
براي دانلود روي خواندن مطالب ديگر کليک کنيد
براي دانلود روي خواندن مطالب ديگر کليک کنيد
در حال و هوای عاشقی، عاشقانه، درام
Link:
http://www.mediafire.com/?sharekey=5ef09897eda6c65cab1eab3e9fa335ca8215e75c09ff2563
Join the parts by HJSplit: http://www.freebyte.net/download/hjsplit.zip
فیلم در یکی از محله های چینی هنگ کنگ در سال 1962 شروع می شود . تمرکز فیلم بر روی دو زوج جوان است که اتاق هایی مجاور هم در یک آپارتمان شلوغ و کوچک اجاره کرده اند . لی- ژن (Maggie Cheung) به عنوان منشی در دفتر یک شرکت صادراتی و همسرش در یک شرکت ژاپنی چندملیتی کار می کنند . همسر لی- ژن به خاطر موقعیت شغلی که دارد ، به ناچار همیشه در سفرهای طولانی مدت به سر می برد . از آن سو ، چو (Tony Leung Chiu Wai) نویسندهء یک روزنامه است و با زنی ازدواج کرده که او نیز همیشه در حال سفرهای کاری برون شهری است . چو به همسرش مشکوک می شود و در می یابد که غیبت های طولانی مدت او تماما" به مسایل کاریش مربوط نمی شود . او یک روز بدون خبر قبلی به محل کار او می رود و می فهمد که وی در محل کارش حضور ندارد . در ادامه توسط یکی از همکارانش از اینکه او با مرد دیگری ارتباط دارد مطمئن می شود . لی- ژن و چو با یکدیگر روابط دوستانه ای برقرار می کنند . چو متوجه کیف دستی لی- ژن می شود که دقیقا شبیه به کیف دستی همسرش است و لی- ژن نیز متوجه کراوات چو می شود که کاملا با کراواتی که شوهرش از رئیس شرکتشان هدیه گرفته است ، یکیست ...
کارگردان سعي كرده به شيوه ای جدید به یک داستان عاشقانه بپردازه. در واقع به جای آنچه ما از عاشق شدن در نزدمان هست یک تصویر دیگر می دهد.
نوعی روایت گریزی در این فیلم هست که نمی خواد همه چیز رو نشون بده یعنی نشون می ده یک اتفاق ممکنه بیافته و صحنه ی بعد اون اتفاق افتاده و بعد ما نتیجه ی اون رو می بینیم. مثلا جایی مرد به زن میگه که می تونی داستانهای مرا قرض بگیره و صحنه ی بعد ما پس دادن کتابها به وسیله ی زن رو داریم.
موسیقی فیلم یک موسیقیه کوتاهه ولی واقعا تونسته تاثیرگذار باشه مخصوصا در صحنه های رفتن شخصیت های اصلی برای خرید غذا که با حرکت آرام تصویر این حس بهتر القا می شه.
فیلم بعضا بدون مقدمه یک چیزی رو میگه و بعد رد میشه و بیننده دائم مشغول دنبال کردن نکات و جمع کردن پازلها است. من صحنه ای رو بعد از فیلم فهمیدم و جاهای هست که هنوز هم نفهمیدم. مثلا نشان دادن دیدار پادشاه کامبوج و مارشال دوگل چه ربطی داشت؟
این اثر مانند فیلم های غربی نیست که سریعا همه چی رو به جنسیت ربط میده و پایان خوش داستان رو اونجا می ذاره و به عنوان نماد عشق سراغ این چاره و حیله می ره. این فیلم سعی می کنه به درون شخصیت ها بره و در واقع کاری کنه که ما بتوانیم به جای شخصیت ها تصمیم بگیریم و فکر کنیم و کاری رو بکنیم که اونها باید بکنن. نشان دادن مدیر زن و دوست مرد هم در همین راستا و برای درک بهتر ما از دنیای این دو است که چگونه اطرافیان با رفتارهایشان این دنیای تنهایی رو برای اونها تشدید می کنند. مدیر پیری که با زنی به غیر از همسرش قرار می گذارد یا دوستی که دائم از زنها و قمار حرف می زنند. آنها آسودگی یا بی خیالی دارند که از حماقت، جسارت یا هر چیز دیگری سرجشمه می گیره اما دوشخصیت اصلی اینگونه نیستند. فشار صاحبخانه به زن که به جای شبها بیرون رفتن به شوهرش بگوید برگردد نوعی فشار از طرف کسی است که از هیچ جای داستان خبر نداره.
حال این دو آدم به مرور به واسطه ی رهایی از تنهایی و فرار از عمل همسرانشان به نوعی بازیگری برای هم روی می آورند تا حداقل در تفکر و نمود ظاهری این خلا را پر کنند. ما در بعضی صحنه ها اشاره به بازی و نمایش بودن این اعمال از طرف شخصیت ها داریم ولی گاهی ناگهان ما صحنه ای از خداحافظی، دعوا و ... را می بینیم که ابتدا کاملا واقعی به نظر می رسد ولی بعد یک نمایش است و گاهی نمایش بودنش به طوری ادا میشه که بعد از کمی فکر کردن فهمیده میشه مانند صحنه ی راه رفتن آن دو در پیاده رو که دو بار به دو طریق مختلف نشان داده میشه.
در پایان این صحنه زن سوالی می پرسه که آیا تو زنت رو می شناسی؟ و بعد میره. چرا این سوال پرسیده شد معلوم نیست. شاید در واقع نمود فرار شخصیت و عصیان او از شخصیتیه که قرار بازی کنه در حالی که واقعیت نداره و در واقع نوعی اعتراض به مرد که تو چگونه می توانی بازی کنی در حالیکه واقعیت زن توست و اونه که تو باید قبول کنی و بهش فکر کنی و ازش متنفر باشی و در کنار اون باشی.
با وجود اشکالهایی که این فیلم داره می تونم بگم یک عاشقانه ی حقیقیه که مانندش به این حد ساده و تاثیرگذار بسیار معدوده که البته من اینطوری یادم نمی آید فیلمی دیده باشم. داستانی که اصلش نه بر گفتارها بلکه بر رنگها، حرکات دوربین ، موسیقی ، حتی باران ، پله ها ، دیوارها ، لامپهای فلوروسنت و معمولی ، دود سیگار ، پرده های در دامان باد و در نهایت سکوت و.... قرار دارد . تماشای چنین فیلم خوبی حال و هوای شما را نیز تغییر میدهد
حال این دو آدم به مرور به واسطه ی رهایی از تنهایی و فرار از عمل همسرانشان به نوعی بازیگری برای هم روی می آورند تا حداقل در تفکر و نمود ظاهری این خلا را پر کنند. ما در بعضی صحنه ها اشاره به بازی و نمایش بودن این اعمال از طرف شخصیت ها داریم ولی گاهی ناگهان ما صحنه ای از خداحافظی، دعوا و ... را می بینیم که ابتدا کاملا واقعی به نظر می رسد ولی بعد یک نمایش است و گاهی نمایش بودنش به طوری ادا میشه که بعد از کمی فکر کردن فهمیده میشه مانند صحنه ی راه رفتن آن دو در پیاده رو که دو بار به دو طریق مختلف نشان داده میشه.
در پایان این صحنه زن سوالی می پرسه که آیا تو زنت رو می شناسی؟ و بعد میره. چرا این سوال پرسیده شد معلوم نیست. شاید در واقع نمود فرار شخصیت و عصیان او از شخصیتیه که قرار بازی کنه در حالی که واقعیت نداره و در واقع نوعی اعتراض به مرد که تو چگونه می توانی بازی کنی در حالیکه واقعیت زن توست و اونه که تو باید قبول کنی و بهش فکر کنی و ازش متنفر باشی و در کنار اون باشی.
با وجود اشکالهایی که این فیلم داره می تونم بگم یک عاشقانه ی حقیقیه که مانندش به این حد ساده و تاثیرگذار بسیار معدوده که البته من اینطوری یادم نمی آید فیلمی دیده باشم. داستانی که اصلش نه بر گفتارها بلکه بر رنگها، حرکات دوربین ، موسیقی ، حتی باران ، پله ها ، دیوارها ، لامپهای فلوروسنت و معمولی ، دود سیگار ، پرده های در دامان باد و در نهایت سکوت و.... قرار دارد . تماشای چنین فیلم خوبی حال و هوای شما را نیز تغییر میدهد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.