کارگردان: فلیپ کافمن
درام، عاشقانه
http://www.mediafire.com/?sharekey=e58e3bfd771c1eacb64026cfc0611236b4109a6ac12538e2b878de785cc0f59e
password: the-blind-assassin
سبکی تحمل ناپذیر هستی (The Unbearable Lightness of Being) یا به نامی که در ایران ترجمه شده است (بار هستی)، عنوان یکی از معروف ترین رمانهای میلان کوندرا ست که توسط فیلیپ کافمن در سال ۱۹۸۸ به صورت فیلم در آمد.در ادامه مطلب، با هم نگاهی می اندازیم به این فیلم تاثیر گذار.
نمی دانم آیا مانند همیشه از خواندن کتاب بیشتر لذت می بردم یا دیدن فیلم (کتاب را به خاطر سانسور نخوانده ام) با این حال از دیدن فیلم ۱۷۱ دقیقه ای بار هستی لذت زیادی بردم. داستان فیلم به بررسی زندگی ۴ شخصیت در دوران پیش و پس از اشغال چک اسلوواکی توسط شوروی می پردازد اما اشتباه نکنید داستان فیلم سیاسی نیست هر چند سیاست در تار و پود جامعه چک اسلواکی آن زمان (دوران موسوم به بهار پراگ )تنیده شده است.
شخصیت اصلی داستان، پزشک خوشگذرانی به اسم توماس (با بازی دانیل دی لوییس) است. توماس علاقه زیادی به جنس مخالف دارد و می توان او را به نوعی هوسباز دانست. شخصیت دیگری که با او آشنا می شویم معشوقه توماس نقاشی به نام سابینا است(با بازی لنا اولین) که به نوعی روشنفکر هم هست. توماس به طور تصادفی در شهری کوچک با ترزا (ژولیت بینوش) آشنا می شود و بعد از مدتی زندگی با هم، ازدواج می کنند. باقی داستان به بازگویی زندگی این زوج می پردازد که مجبورند پس از اشغال چک اسلواکی به سوییس پناه ببرند و بعد از مدتی هم بخاطر ناهمگونی های فرهنگی، به کشور اشغال شده شان باز گردند. شخصیت کمرنگ تری هم در فیلم هست: استاد دانشگاهی که عاشق سابینا ست.
شاید اصلی ترین پیرنگی که در فیلم می بینیم مفهوم برقرای ارتباط (روحی و بدنی) بین انسانها باشد. اینکه عشق چیست و چه تفاوتی با ازدواج و البته رابطه جنسی دارد. بهترین مفهومی که در این باره خوانده ام در اینجا به ایجاز بیان شده است:
"تو عاشق کسی هستی، عاشق تنها یک نفر، یک شخص خاص؛
چرا که عشق بیهمتاست، یگانه است.
تو همسر کسی(کسانی) هستی که دوستت(دوستتان) دارد(دارند) که
دوستش(دوستشان) داری و
دوست دارید به یکدیگر رسیدگی کنید و نگران هم باشید و
اینگونه است که به یکدیگر متعهد گشتهاید و
از این تعهد، احساس امنیت میکنید، احساس آرامش
چرا که احساس میکنید به کسی(کسانی) نیاز دارید که
نگرانتان باشد(باشند).
تو شریک جنسی هر کسی هستی که
بتواند در برآوردن این نیاز(میل و خواسته) با تو شریک شود
برای لحظهای، آنی؛
نه احساسی پایدار و عمیق از پیش و پس این لذت ناب و ناپایدار که
عشقش نامی و نه دغدغه انجام و فرجامش که تعهدش خوانی
چرا که از این نیاز همچون دیگر نیازهایت ـ تشنگی و گشنگی ـ
تنها زمانی آگاه میشوی و به گاه رفع هیهات که به یادش آری!"
البته بعد از دیدن فیلم بسیار علاقه مند شدم تا کتاب را هم مطالعه کنم. اما نمی دانم این کتاب با این مفهوم چطور و با چه اندازه سانسور در ایران ترجمه و چاپ شده است.(شما می دانید؟)
دیدن این فیلم را با بازی بسیار درخشان دانیل دی لوئیس و ژولیت بینوش به همه سینما دوستان، پیشنهاد می کنم. این را هم بدانید که هر چند فیلم نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شد ،میلان کوندرا به سنت همه نویسندگان بزرگ معاصر، بعد از دیدن فیلمی که از روی کتابش ساخته شد گفته است دیگر به هیچ کارگردانی اجازه ساخت فیلم از روی رمانهایش را نخواهد داد!
شخصیت اصلی داستان، پزشک خوشگذرانی به اسم توماس (با بازی دانیل دی لوییس) است. توماس علاقه زیادی به جنس مخالف دارد و می توان او را به نوعی هوسباز دانست. شخصیت دیگری که با او آشنا می شویم معشوقه توماس نقاشی به نام سابینا است(با بازی لنا اولین) که به نوعی روشنفکر هم هست. توماس به طور تصادفی در شهری کوچک با ترزا (ژولیت بینوش) آشنا می شود و بعد از مدتی زندگی با هم، ازدواج می کنند. باقی داستان به بازگویی زندگی این زوج می پردازد که مجبورند پس از اشغال چک اسلواکی به سوییس پناه ببرند و بعد از مدتی هم بخاطر ناهمگونی های فرهنگی، به کشور اشغال شده شان باز گردند. شخصیت کمرنگ تری هم در فیلم هست: استاد دانشگاهی که عاشق سابینا ست.
"تو عاشق کسی هستی، عاشق تنها یک نفر، یک شخص خاص؛
چرا که عشق بیهمتاست، یگانه است.
تو همسر کسی(کسانی) هستی که دوستت(دوستتان) دارد(دارند) که
دوستش(دوستشان) داری و
دوست دارید به یکدیگر رسیدگی کنید و نگران هم باشید و
اینگونه است که به یکدیگر متعهد گشتهاید و
از این تعهد، احساس امنیت میکنید، احساس آرامش
چرا که احساس میکنید به کسی(کسانی) نیاز دارید که
نگرانتان باشد(باشند).
تو شریک جنسی هر کسی هستی که
بتواند در برآوردن این نیاز(میل و خواسته) با تو شریک شود
برای لحظهای، آنی؛
نه احساسی پایدار و عمیق از پیش و پس این لذت ناب و ناپایدار که
عشقش نامی و نه دغدغه انجام و فرجامش که تعهدش خوانی
چرا که از این نیاز همچون دیگر نیازهایت ـ تشنگی و گشنگی ـ
تنها زمانی آگاه میشوی و به گاه رفع هیهات که به یادش آری!"
البته بعد از دیدن فیلم بسیار علاقه مند شدم تا کتاب را هم مطالعه کنم. اما نمی دانم این کتاب با این مفهوم چطور و با چه اندازه سانسور در ایران ترجمه و چاپ شده است.(شما می دانید؟)
دیدن این فیلم را با بازی بسیار درخشان دانیل دی لوئیس و ژولیت بینوش به همه سینما دوستان، پیشنهاد می کنم. این را هم بدانید که هر چند فیلم نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شد ،میلان کوندرا به سنت همه نویسندگان بزرگ معاصر، بعد از دیدن فیلمی که از روی کتابش ساخته شد گفته است دیگر به هیچ کارگردانی اجازه ساخت فیلم از روی رمانهایش را نخواهد داد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.